خدا جون دیگه نمیتونم دیگه خسته شدم از زندگى دارم میمیرم نفساى اخرمه مگه نه؟خواهش میکنم تموم کن زندگیمومن دیگه نمیکشم از دست همه خسته شدم اون از محمد که نفسامو گرفتو به جاش اسپرى اسم بهم داد اون از خانواده م که با حرفاشون نمک رو زخمم میپاشند خدا صدامو میشنوى بیا دستمو بگیر وگرنه مجبورم....مجبورم که خودم با پاى خودم بیام پیشت مجبورم نکن با دستاى خودم به زندگیم پایان بدم نگى نگفتىخدایا دارم زجرمیکشم نفسم بالا نمیاد بغضم نمیترکه دارم خفه میشم خواهش میکنم تمومش کن
من یه نسخه واسه دردت دارم امـــا نمیدونم تو خوشت میاد یا نـــه ! من این حستو در حد مرگشو تجربه کردم و به لطف خدا نجت پیدا کردم . خیلی بده درد اسارت
سلام عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی اخه این همه زجر ودرد رو سختی میرزه تا حالا نشستی در موردش منطقی تر فکر کنی.
بهم بازم سر بزن
ممنون که اومدی وبلاگم
منتظرم
بای