براى محمد مسعودی

تقدیم به اوکه گرچه فراموشم کرد اما یادش دردلم زنده است

براى محمد مسعودی

تقدیم به اوکه گرچه فراموشم کرد اما یادش دردلم زنده است

خدا جون دیگه نمیتونم دیگه خسته شدم از زندگى دارم میمیرم نفساى اخرمه مگه نه؟خواهش میکنم تموم کن زندگیمومن دیگه نمیکشم از دست همه خسته شدم اون از محمد که نفسامو گرفتو به جاش اسپرى اسم بهم داد اون از خانواده م که با حرفاشون نمک رو زخمم میپاشند خدا صدامو میشنوى بیا دستمو بگیر وگرنه مجبورم....مجبورم که خودم با پاى خودم بیام پیشت مجبورم نکن با دستاى خودم به زندگیم پایان بدم نگى نگفتىخدایا دارم زجرمیکشم نفسم بالا نمیاد بغضم نمیترکه دارم خفه میشم خواهش میکنم تمومش کن
نظرات 2 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ب.ظ http://hadisenafs.blogsky.com

من یه نسخه واسه دردت دارم امـــا نمیدونم تو خوشت میاد یا نـــه ! من این حستو در حد مرگشو تجربه کردم و به لطف خدا نجت پیدا کردم . خیلی بده درد اسارت

shekofe دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ http://shekofehayman.parsiblog.com

سلام عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی اخه این همه زجر ودرد رو سختی میرزه تا حالا نشستی در موردش منطقی تر فکر کنی.
بهم بازم سر بزن
ممنون که اومدی وبلاگم
منتظرم
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد